نوشته شده توسط : i

 

137

 

مِنْـهُ 
از اين سخن است

فَاَقْبَلْتُمْ اِلَىَّ اِقْبالَ الْعُوذِ الْمَطافيلِ عَلى اَوْلادِها، تَقُولُونَ: 
براى بيعت بامن مانند شترهاى ماده اى كه به جانب بچه هاى خود روند روى آورديد، فرياد مى زديد:
الْبَيْعَةَ الْبَيْعَةَ. قَبَضْتُ كَفّى فَبَسَطْتُمُوها، وَ نازَعْتُكُمْ يَدى فَجَذَبْتُمُوها. 
بيعت بيعت! دستم را بستم باز كرديد، دستم را عقب بردم كشيديد.
اللّهُمَّ اِنَّهُما قَطَعانى وَ ظَلَمانى، وَ نَكَثا بَيْعَتى، وَ اَلَبَّا النّاسَ 
خدايا، طلحه و زبير با من قطع رحم كردند و بر من ستم روا داشتند، و بيعتم را شكستند، و مردم را
عَلَىَّ. فَاحْلُلْ ما عَقَدا، وَ لا تُحْكِمْ لَهُما ما اَبْرَما، وَ اَرِهِمَا الْمَساءَةَ 
بر من شوراندند. پس آنچه را ايشان بسته اند بگشا، و آنچه را تابيده اند محكم مكن، و براى آنان در
فيما اَمَّلا وَ عَمِلا. وَ لَقَدِ اسْتَثَبْتُهُما قَبْلَ الْقِتالِ، وَاسْتَأْنَيْتُ بِهِما 
آنچه آرزو كردند و به اجرا گذاشتند بدى ارائه كن. من پيش از جنگ توبه آنان را خواستم، و پيش از
اَمامَ الْوِقاعِ، فَغَمَطَا النِّعْمَةَ، وَ رَدَّا الْعافِيَةَ. 
حادثه انتظار بازگشتشان را كشيدم، ولى آنان نعمت را خوار شمردند، و عافيت را ردّ كردند.



:: موضوعات مرتبط: نهج البلاغه , ,
:: بازدید از این مطلب : 327
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 21 ارديبهشت 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : i

 

89

وَ مِنْ خُطْبَة لَهُ عَلَيْهِ السّلامُ 
از خطبه هاى آن حضرت است

در توحيد الهى و پند و اندرز
الْحَمْدُ لِلّهِ الْمَعْرُوفِ مِنْ غَيْرِ رُؤْيَة، وَ الْخالِقِ مِنْ غَيْرِ رَويَّة. 
حمد خداى را كه منهاى ديده شدن شناخته شده، و جهان را بدون انديشه و فكر آفريده.
الَّذى لَمْ يَزَلْ قائِماً دائِماً اِذْ لاسَماءٌ ذاتُ اَبْراج  ، وَلا حُجُبٌ ذاتُ 
خدايى كه هميشه قائم به ذات و دائم بوده و هست آن گاه كه نه آسمانى داراى برج، نه حجابهايى داراى
اَرْتاج  ، وَلا لَيْلٌ داج  ، وَلا بَحْرٌ ساج  ، وَلا جَبَلٌ ذُوفِجاج  ، وَلا فَجٌّ 
درهاى بزرگ، نه شب تاريك، نه درياى آرام، نه كوههاى داراى تنگه ها، نه راه پيچيده
ذُو اعْوِجاج  ، وَلا اَرْضٌ ذاتُ مِهاد، وَ لا خَلْقٌ ذُو اعْتِماد. ذلِكَ 
و كج، نه زمين گسترده، و نه خلقى داراى قدرت وجود داشت. اوست
مُبْتَدِعُ الْخَلْقِ وَ وارِثُهُ، وَ اِلهُ الْخَلْقِ وَ رازِقُهُ. وَالشَّمْسُ وَالْقَمَرُ 
بهوجود آورنده مخلوقات و وارث آنان، و معبود خلق و رازق ايشان. آفتاب و ماه
دائِبانِ فِى مَرْضاتِهِ، يُبْلِيانِ كُلَّ جَديد، وَ يُقَرِّبانِ كُلَّ بَعيد. قَسَمَ 
در مسير رضايش در حركتند، هر تازه اى را كهنه مى كنند، و هر دورى را نزديك مى نمايند. روزيهاى
اَرْزاقَهُمْ، وَ اَحْصى آثارَهُمْ وَ اَعْمالَهُمْ وَ عَدَدَ اَنْفاسِهِمْ، وَ خائِنَةَ 
موجودات را تقسيم، و آثار و اعمالشان و عدد نَفَس هاشان را حساب نموده، و به خيانت
اَعْيُنِهِمْ، وَ ما تُخْفى صُدُورُهُمْ مِنَ الضَّميرِ، وَ مُسْتَقَرَّهُمْ 
چشمها آگاه، و به آنچه در سينه پنهان مى كنند داناست، و به قرارگاهشان
 
وَ مُسْتَوْدَعَهُمْ مِنَ الاَْرْحامِ وَالظُّهُورِ، اِلى اَنْ تَتَناهى بِهِمُ الْغاياتُ. 
در ارحام، و گذرگاهشان در اصلاب تا به نهايت سير خود برسند بصير است.
هُوَ الَّذِى اشْتَدَّتْ نِقْمَتُهُ عَلى اَعْدائِهِ فى سَعَةِ رَحْمَتِهِ، وَ اتَّسَعَتْ 
اوست خدايى كه عذابش در عين وسعت رحمت بر دشمنانش شديد است، و رحمتش در عين سختى عذابش
رَحْمَتُهُ لاَِوْلِيائِهِ فى شِدَّةِ نِقْمَتِهِ. قاهِرُ مَنْ عازَّهُ، وَ مُدَمِّرُ مَنْ شاقَّهُ، 
بر عاشقانش گسترده است. به هر كه بخواهد بر او غلبه كند مسلّط است، و درهم كوبنده مخالف خود است،
وَ مُذِلُّ مَنْ ناواهُ، وَ غالِبُ مَنْ عاداهُ. مَنْ تَوَكَّلَ عَلَيْهِ 
و خواركننده كسى است كه با او درگيرى نمايد، و غالب بر هر كه با او دشمنى ورزد. آن كه به او اعتماد كند
كَفاهُ، وَ مَنْ سَأَلَهُ اَعْطاهُ، وَ مَنْ اَقْرَضَهُ قَضاهُ، وَ مَنْ 
بى نيازش سازد، و هر كه از او بخواهد عطايش نمايد، و هر كه به او قرض دهد ادا كند، و به هر كه
شَكَرَهُ جَزاهُ. 
سپاسگزارش باشد پاداش بخشد.
عِبادَ اللّهِ، زِنُوا اَنْفُسَكُمْ مِنْ قَبْلِ اَنْ تُوزَنُوا، وَ حاسِبُوها مِنْ قَبْلِ 
بندگان خدا، پيش از آنكه به ميزان حق سنجيده شويد خود را بسنجيد، و قبل از اينكه به حسابتان
اَنْ تُحاسَبُوا، وَ تَنَفَّسُوا قَبْلَ ضيقِ الْخِناقِ، وَ انْقادُوا قَبْلَ 
برسند خود را محاسبه كنيد، و نفس بزنيد پيش از آنكه راه نفس بسته شود، و مطيع خدا گرديد قبل از آنكه شما
عُنْفِ السِّياقِ. وَ اعْلَمُوا اَنَّهُ مَنْ لَمْ يُعَنْ عَلى نَفْسِهِ حَتّى يَكُونَ لَهُ 
را به اجبار به سوى آخرت برانند. و بدانيد آن كه با واعظ و منع كننده اى از باطن خويش او را
مِنْها وَاعِظٌ وَ زاجِرٌ، لَمْ يَكُنْ لَهُ مِنْ غَيْرِها زاجِرٌ وَلا واعِظٌ. 
يارى نداده اند واعظ و منع كننده اى از غير خودش براى او نخواهد بود.


:: موضوعات مرتبط: نهج البلاغه , ,
:: بازدید از این مطلب : 265
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 21 ارديبهشت 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : i

 


وَ مِنْ خُطْبَة لَهُ عَلَيْهِ السّلامُ 
از خطبه هاى آن حضرت است

در حال مردم پيش از بعثت و پس از آن
اَرْسَلَهُ عَلى حينِ فَتْرَة مِنَ الرُّسُلِ، وَ طُولِ هَجْعَة مِنَ الاُْمَمِ، 
پيامبر را در زمانى فرستاد كه رشته رسالت منقطع، و خواب غفلت ملّتها طولانى،
وَ اعْتِزام مِنَ الْفِتَنِ، وَ انْتِشار مِنَ الاُْمُورِ، وَ تَلَظٍّ مِنَ الْحُرُوبِ. 
و فتنه ها جدّى، و امور حيات از هم گسيخته، و آتش جنگها شعلهور بود.
وَالدُّنْيا كاسِفَةُ النُّورِ، ظاهِرَةُ الْغُرُورِ، عَلى حينِ اصْفِرار مِنْ 
نور دنيا در كسوف، و دنيا با ظهور چهره فريبنده در حال خودنمايى، برگهاى درخت زندگى
وَرَقِها، وَ اِياس مِنْ ثَمَرِها، وَ اغْوِرار مِنْ مائِها. قَدْ دَرَسَتْ مَنارُ 
زرد، نوميدى از بارور شدن شجره حيات بر دلها چيره، و آب زندگى فروكش كرده بود. زمانى كه نشانه هاى
الْهُدى، وَظَهَرَتْ اَعْلامُ الرَّدى. فَهِىَ مُتَجَهِّمَةٌ لاَِهْلِها، عابِسَةٌ فى 
هدايت كهنه، علائم گمراهى نمايان بود. دنيا به اهلش روى زشت نموده، و نسبت
وَجْهِ طالِبِها، ثَمَرُها الْفِتْنَهُ، وَ طعامُها الْجيفَةُ، وَ شِعارُهَا الْخَوْفُ، 
به خواهنده اش عبوس بود. ميوه اش فتنه، غذايش مردار، جامه زيرش ترس،
وَ دِثارُهَا السَّيْفُ. 
و جامه رويش شمشير بـود.
فَاعْتَبِرُوا عِبادَ اللّهِ، وَ اذْكُرُوا تيكَ الَّتى آباؤُكُمْ وَ اِخْوانُكُمْ بِها 
پس اى بندگان خدا پند بگيريد، و به ياد آريد عقايد و آرايى را كه پدران و برادرانتان در
 
مُرْتَهَنُونَ، وَ عَلَيْها مُحاسَبُونَ. وَ لَعَمْرى ما تَقادَمَتْ بِكُمْ وَلا بِهِمُ 
گرو آنند، و بر اساس آنها مورد محاسبه حق قرار گرفته اند. به جانم سوگند ميان شما و آنان فاصله
الْعُهُودُ، وَلا خَلَتْ فيما بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُمُ الاَْحْقابُ وَالْقُرُونُ، وَ ما اَنْتُمُ 
زيادى نيست، و سالها و قرنها ميان شما و آنها نگذشته، و شما در
الْيَوْمَ مِنْ يَوْم كُنْتُمْ فى اَصْلابِهِمْ بِبَعيد. وَ اللّهِ ما اَسْمَعَهُمُ الرَّسُولُ 
امروز از روزى كه در اصلاب آنان بوديد دور نيستيد. به خدا قسم پيامبر چيزى را به گوش
شَيْئاً اِلاّ وَها اَنَا ذَا الْيَوْمَ مُسْمِعُكُمُوهُ، وَ ما اَسْماعُكُمُ الْيَوْمَ بِدُونِ 
نسل گذشته شما نشنواند مگر اينكه من امروز به شما شنواندم، و گوش شما در اين زمان پست تر
اَسْماعِهِمْ بِالاَْمْسِ، وَ لا شُقَّتْ لَهُمُ الاَْبْصارُ، وَلا جُعِلَتْ لَهُمُ الاَْفْئِدَةُ 
از گوش آنان نيست، و ديده هاى آنان بينا نگشت، و دلهايى براى آنان در آن زمانها قرار داده نشد
فى ذلِكَ الاَْوانِ اِلاَّ وَ قَدْ اُعْطيتُمْ مِثْلَها فى هذَا الزَّمانِ. وَ وَاللّهِ 
مگر اينكه در اين زمان به مانند همان چشم و دل به شما عنايت شده. و به خدا سوگند شما بعد از آنان به چيزى
ما بَصُرْتُمْ بَعْدَهُمْ شَيْئاً جَهِلُوهُ، وَلا اُصْفيتُمْ بِهِ وَ حُرِمُوهُ. وَ لَقَدْ 
بينا نشده ايد كه گذشتگان آن را نمى دانستند، و شما به چيزى مخصوص نگشته ايد كه آنان از آن محروم شده باشند.
نَزَلَتْ بِكُمُ الْبَلِيَّةُ جائِلاً خِطامُها، رِخْواً بِطانُها. فَلايَغُرَّنَّكُمْ ما 
و همانا بلا و آزمايشى بر شما فرود آمده كه مهارش مضطرب و تنگش سست است. بنابراين آنچه
اَصْبَحَ فيهِ اَهْلُ الْغُرُورِ، فَاِنَّما هُوَ ظِلٌّ مَمْدُودٌ اِلى اَجَل مَعْدُود. 
فريب خوردگان از آن بهره مندند شما را فريب ندهد، زيرا كه فريبنده ها سايه اى است گسترده تا زمانى معين.


:: موضوعات مرتبط: نهج البلاغه , ,
:: بازدید از این مطلب : 206
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 21 ارديبهشت 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : i
الْقاسِيَةِ. 
سـخت انـد .
قَدِ انْجابَتِ السَّرائِرُ لاَِهْلِ الْبَصائِرِ، وَ وَضَحَتْ مَحَجَّةُ الْحَقِّ 
حقايق پنهان براى اهل بصيرت آشكار، و راه حق براى اشتباه كنندگان
لِخابِطِها، وَ اَسْفَرَتِ السّاعَةُ عَنْ وَجْهِها، وَ ظَهَرَتِ الْعَلامَةُ 
نمايان شد، و قيامت پرده از چهره برداشت، و نشانه هاى آن براى صاحب فراست
لِمُتَوَسِّمِها. ما لى اَراكُمْ اَشْباحاً بِلا اَرْواح، وَ اَرْواحاً بِلا اَشْباح، 
ظاهر گشت. چه شده كه شما را پيكرهايى بى جان، و جانهايى بى پيكر،
وَ نُسّاكاً بِلا صَلاح، وَ تُجّاراً بِلا اَرْباح، وَ اَيْقاظاً نُوَّماً، وَ شُهُوداً 
و عابدانى بى صلاح، و تاجرانى بى سود، و بيدارانى خواب، و حاضرانى
غُيَّباً، وَ ناظِرَةً عَمْياءَ، وَ سامِعَةً صَمَّاءَ، وَ ناطِقَةً بَكْماءَ. رايَةُ ضَلالَة 
غايب، و ناظرانى كور، و شنوندگانى كر، و گويندگانى لال مشاهده مى كنم؟! دولت ضلالت
قَدْ قامَتْ عَلى قُطْبِها، وَ تَفَرَّقَتْ بِشُعَبِها، تَكيلُكُمْ بِصاعِها، 
بر محور خود به پا شده، و با شاخه هايش همه جا پراكنده گرديده، شما را با كيل خود وزن مى كند،
وَ تَخْبِطُكُمْ بِباعِها، قائِدُها خارِجٌ مِنَ الْمِلَّةِ، قائِمٌ عَلَى الضَّلَّةِ، 
و با همه دست خود بر سرتان مى كوبد، پرچمدار اين حكومت از دين خارج است، و بر سكّوى گمراهى ايستاده،
فَلايَبْقى يَوْمَئِذ مِنْكُمْ اِلاّ ثُفالَةٌ كَثُفالَةِ الْقِدْرِ، اَوْ نُفاضَةٌ كَنُفاضَةِ الْعِكْمِ، 
آن زمان از شما جز به مانند باقيمانده ته ديگ، يا به مثل خرده دانه اى كه در ته بقچه مانده چيزى باقى نماند.
تَعْرُكُكُمْ عَرْكَ الاَْديمِ، وَ تَدُوسُكُمْ دَوْسَ الْحَصيدِ، 
دولت ضلالت شما را به مانند به هم پيچيده شدن چرم به هم مى مالد، و همچون كوبيدن خرمن مى كوبد،
وَ تَسْتَخْلِصُ الْمُؤْمِنَ مِنْ بَيْنِكُمُ اسْتِخْلاصَ الطَّيْرِ الْحَبَّةَ 
اين سركشان همچون پرنده اى كه دانه درشت را از دانه ريز جدا مى كند
 
الْبَطينَةَ مِنْ بَيْنِ هَزيلِ الْحَبِّ. 
مؤمن را از ميان شما جدا مى كنند.
اَيْنَ تَذْهَبُ بِكُمُ الْمَذاهِبُ؟ وَتَتيهُ بِكُمُ الْغَياهِبُ؟ وَ تَخْدَعُكُمُ 
اين راهها شما را كجا مى برد؟ تاريكى ها تا چه وقت شما را سرگشته و حيران مى نمايد؟! دروغها چگونه شما
الْكَواذِبُ؟ وَ مِنْ اَيْنَ تُؤْتَوْنَ؟ وَ اَنّى تُؤْفَكُونَ؟! فَلِكُلِّ اَجَل كِتابٌ، 
را مى فريبند؟! اين بلا از كجا به سر شما مى آيد و به كجا بازگردانده مى شويد؟! براى هر زمانى سرنوشتى است،
وَلِكُلِّ غَيْبَة اِيابٌ. فَاسْتَمِعُوا مِنْ رَبّانِيِّكُمْ، وَ اَحْضِرُوهُ قُلُوبَكُمْ، 
و هر غيبتى را بازگشتى است. پس، از عالم ربّانى خود بشنويد، دلهاى خود را نزد او حاضر كنيد،
وَاسْتَيْقِظُوا اِنْ هَتَفَ بِكُمْ. وَلْيَصْدُقْ رائِدٌ اَهْلَهُ، وَلْيَجْمَعْ شَمْلَهُ، 
واگر بر شما فرياد زد بيدارشويد. خبرگزاربايد به مردمش راست بگويد، و پراكندگى كار و افكار خود را جمع نمايد،
وَلْيُحْضِرْ ذِهْنَهُ. فَلَقَدْ فَلَقَ لَكُمُ الاَمْرَ فَلْقَ الْخَرَزَةِ، 
و ذهنش را آماده سازد. عالم ربّانى حقايق را همچون شكافتن مهره براى شما شكافت،
وَ قَـرَفَـهُ قَـرْفَ الصَّـمْغَـةِ. فَعِنْـدَ ذلِـكَ اَخَـذَ 
و حقيقت را همچون كندن پوست درخت براى يافتن صمغ پوست كند. به وقت برپا شدن بيرق گمراهى
الْباطِلُ مَآخِذَهُ، وَ رَكِبَ الْجَهْلُ مَراكِبَهُ، وَ عَظُمَتِ الطّاغِيَةُ، 
باطل در محلّ خود جاى گرفته، و جهالت بر مركبهايش سوار گشته، و گروه ستمگر بزرگ و فراوان گردد،
وَ قَلَّتِ الدّاعِيَةُ، وَ صالَ الدَّهْرُ صِيالَ السَّبُعِ الْعَقُورِ، وَ هَدَرَ فَنيقُ 
و دعوت كننده به حق كم شود، و روزگار همچون وحشى گزنده حمله نمايد، و شتر باطل پس از
الْباطِلِ بَعْدَ كُظُوم، وَ تَواخَى النّاسُ عَلَى الْفُجُورِ، وَ تَهاجَرُوا عَلَى 
سكوت عربده كشد و قوّت گيرد، و مردم بر معصيت پيمان برادرى بندند، و بر دين از هم دورى
الدِّينِ، وَ تَحابُّوا عَلى الْكَذِبِ، وَ تَباغَضُوا عَلَى الصِّدْقِ. فَاِذا كانَ 
نمايند، و بر دروغ با يكديگر دوست شوند، و بر راستى با هم دشمنى ورزند. در اين وقت


:: موضوعات مرتبط: نهج البلاغه , ,
:: بازدید از این مطلب : 211
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 21 ارديبهشت 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : i

 


وَ مِنْ خُطْبَة لَهُ عَلَيْهِ السَّلامُ 
از خطبه هاى آن حضرت است
وَ هِىَ مِنْ خُطَبِ الْمَلاحِمِ 
در پيشگويى از حوادث آينده
الْحَمْدُلِلّهِ الْمُتَجَلِّى لِخَلْقِه بِخَلْقِهِ، وَ الظّاهِرِ لِقُلُوبِهِمْ بِحُجَّتِهِ. 
خداى را سپاس كه با آفرينش مخلوقات بر مخلوقات تجلّى كرد، و با حجّت خود بر قلوبشان آشكار است،
خَلَقَ الْخَلْقَ مِنْ غَيْرِ رَوِيَّة، اِذْ كانَتِ الرَّوِيّاتُ لاتَليقُ اِلاّ بِذَوِى 
بدون به كارگيرى انديشه موجودات را آفريد، زيرا انديشه ها در خور آنانى است كه داراى
الضَّمائِرِ، وَ لَيْسَ بِذى ضَمير فى نَفْسِهِ. خَرَقَ عِلْمُهُ باطِنَ غَيْبِ 
ضمائرند، و خدا را فى نفسه ضمير نيست. دانش او عمق پرده هاى غيب
 
السُّتُراتِ، وَ اَحاطَ بِغُمُوضِ عَقائِدِ السَّريراتِ. 
را شكافته، و به پيچيدگى ها و دقايق آراء نهانها احاطه نموده.
مِنْها فى ذِكْرِ النَّبِىِّ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَآلِه 
از اين خطبه است درباره پيامبر صلّى اللّه عليه وآله
اخْتارَهُ مِنْ شَجَرَةِ الاَْنْبِياءِ، وَ مِشْكاةِ الضِّياءِ، وَ ذُؤابَةِ الْعَلْياءِ، 
او را از شجره انبيا، و از چراغدان نور، و از مرتبت بلند،
وَ سُرَّةِ الْبَطْحاءِ، وَ مَصابيحِ الظُّلْمَةِ، وَ يَنابيعِ الْحِكْمَةِ. 
و از مركز سرزمين بطحا، و از چراغهاى برافروخته در ظلمت، و چشمه هاى حكمت اختيار نمود.
وَ مِنْـها 
و از اين خطبه است
طَبيبٌ دَوّارٌ بِطِبِّهِ، قَدْ اَحْكَمَ مَراهِمَهُ، 
طبيبى است كه همراه با طبّش در ميان مردم مى گردد، مرهمهايش را محكم و آماده ساخته،
وَ اَحْمى مَواسِمَهُ، يَضَعُ مِنْ ذلِكَ حَيْثُ الْحاجَةُ اِلَيْهِ: مِنْ قُلُوب 
و ابزارهايش را براى سوزاندن زخمها داغ نموده، تا هر جا لازم باشد: در زمينه دلهاى
عُمْى، وَ آذان صُمٍّ، وَاَلْسِنَة بُكْم. مُتَتَبِّعٌ بِدَوائِهِ مَواضِعَ الْغَفْلَةِ، 
كور، و گوشهاى كر، و زبانهاى لال به كار گيرد. دارو به دست به دنبال علاج بيماريهاى غفلت،
وَ مَواطِنَ الْحَيْرَةِ. لَمْ يَسْتَضيئُوا بِاَضْواءِ الْحِكْمَةِ، وَلَمْ يَقْدَحُوا 
و دردهاى حيرت است. اين بيماران وجود خود را از انوار حكمت روشن ننموده، و با آتش زنه دانشى
بِزِنادِ الْعُلُومِ الثّاقِبَةِ. فَهُمْ فى ذلِكَ كَالاَْنْعامِ السّائِمَةِ، وَالصُّخُورِ 
درخشان شعله نيفروخته اند. از اين بابت به مانند چهارپايان چرنده، و سنگهاى


:: موضوعات مرتبط: نهج البلاغه , ,
:: بازدید از این مطلب : 260
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 21 ارديبهشت 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : i



وَ مِنْ كَلام لَهُ عَلَيْهِ السَّلامُ 
از سخنان آن حضرت است
فى ذَمِّ الْبَصْرَةِ وَ اَهْلِها 
در نكوهش بصره و اهل آن پس از نبرد جمل

كُنْتُمْ جُنْدَ الْمَرْاَةِ، وَ اَتْباعَ الْبَهيمَةِ، رَغا فَاَجَبْتُمْ، وَ عُقِرَ فَهَرَبْتُمْ. 
شما لشگر زن بوديد، و پيرو چهارپاى زبان بسته، شتر آواز داد اجابت كرديد، چون پى شد فرار نموديد.
اَخْلاقُكُمْ دِقاقٌ، وَعَهْدُكُمْ شِقاقٌ، وَ دينُكُمْ نِفاقٌ، وَ مَاؤُكُمْ زُعاقٌ. 
اخلاقتان پست، پيمانتان سست، دينتان دوروئى، و آبتان شور است.
وَالْمُقيمُ بَيْنَ اَظْهُرِكُمْ مُرْتَهَنٌ بِذَنْبِهِ، وَ الشّاخِصُ عَنْكُمْ مُتَدارَكٌ 
آن كه در ميان شما زندگى مى كند در گرو گناه خود است، و آن كه از بين شما رفته مشمول
بِرَحْمَة مِنْ رَبِّهِ. كَأَنِّى بِمَسْجِدِكُمْ كَجُؤْجُؤِ سَفينَة، قَدْ بَعَثَ اللّهُ 
رحمت خداست. چنين مى بينم كه مسجدتان چونان سينه كشتى در آب است، و خداوند عذاب
عَلَيْهَا الْعَذابَ مِنْ فَوْقِها وَ مِنْ تَحْتِها، وَ غَرِقَ مَنْ فى ضِمْنِها. 
را از بالا و پايين بر آن فرستاده، و همه سرنشينانش غرق شده اند.
] وَ فى رِوايَة[ وَ ايْمُ اللّهِ لَتَغْرَقَنَّ بَلْدَتُكُمْ حَتّى كَاَنّى اَنْظُرُ 
(و در روايت ديگرى است:) و به خدا قسم كه شهر شما غرق خواهد شد، تا آنكه گويا به مسجد آن
اِلى مَسْجِدِها كَجُؤْجُؤِ سَفينَة، اَوْ نَعامَة جاثِمَة. 
مى نگرم كه مانند سينه كشتى يا شترمرغى كه بر سينه نشسته در آب فرو رفته است.
] وَ فى رِوايَة[ كَجُؤْجُؤ طَيْر فى لُجَّةِ بَحْر. 
(و در روايت ديگرى است:) مانند سينه مرغى در ميان امواج دريا.

] وَ فى رِوايَة أُخْرى[ بِلادُكُمْ اَنْتَنُ بِلادِ اللّهِ تُرْبَةً: اَقْرَبُها مِنَ الْماءِ، 
(و در روايت ديگرى است:) شهرهاى شما از نظر خاك بدبوترين سرزمينهاى خداست: به آب نزديكتر،
وَ اَبْعَدُها مِنَ السَّماءِ، وَ بِها تِسْعَةُ اَعْشارِ الشَّرِّ. الْمُحْتَبَسُ فيها 
و از آسمان دورتر است، و نُه دهم شر در آن است. هر كه در آن گرفتار است به
بِذَنْبِهِ، وَالْخارِجُ بِعَفْوِ اللّهِ. كَاَنِّى اَنْظُرُ اِلى قَرْيَتِكُمْ هذِهِ قَدْ طَبَّقَهَا 
گناه اوست، و هركه بيرون رفت به عفو خدا بود. گويى به اين شهر شما مى نگرم كه آب همه جاى آن را
الْماءُ حَتّى ما يُرى مِنْها اِلاّشُرَفُ الْمَسْجِدِ، كَاَنَّهُ جُؤْجُؤُ طَيْر فى 
فرا گرفته به گونه اى كه فقط كنگره هاى مسجد نمايان است، گويى سينه مرغى است در
لُجَّةِ بَحْر. 
ميان امواج دريا.



:: موضوعات مرتبط: نهج البلاغه , ,
:: بازدید از این مطلب : 219
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 21 ارديبهشت 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : i
خطبه 64 نهج البلاغه شتافتن به سوی اعمال پسندیده ای بندگان خدا، تقوای الهی پیشه کنید و با اعمال نیکو به استقبال مرگ بروید،با چیزهای فانی شدنی دنیا آنچه که جاویدان می ماند خریداری کنید. از دنیا کوچ کنید که برای کوچ دادنتان تلاش می کنند.آماده ی مرگ باشید که بر شما سایه افکنده است. چون مردمی باشید که بر آنها بانگ زدند و بیدار شدند، و دانستند دنیا خانه ی جاویدان نیست وآن را با اخرت مبادله کردند. خدای سبحان شما را بیهوده نیافرید و به حال خود وانگذاشت، میان شما تا بهشت یا دوزخ، فاصله ی اندکی جز رسیدن مرگ نیست. زندگی کوتاهی که گذشتن لحظه ها از آن می کاهد، و مرگ آن را نابود می کند، سزاوار است که کوتاه مدت باشد. زندگی که شب و روز آن را به پیش می راند به زودی پایان خواهد گرفت. مسافری که سعادت و شقاوت همراه می برد باید بهترین توشه را با خود بردارد. از این خانه دنیا زاد وتوشه بردارید که فردای رستاخیز نگهبانتان باشد. بنده ی خدا باید از پروردگار خود بپرهیزد، خود را پند دهد وتوبه را پیش فرستد، و بر شهوات غلبه کند، زیرا مرگ او پنهان و پوشیده است و آرزوها فریبنده اند، و شیطان همواره با اوست و گناهان را زیبا جلوه می دهد تا بر او تسلط یابد، انسان را در انتظار توبه نگه می دارد که آن را تاخیر اندازد، وتا زمان فرا رسیدن مرگ از آن غفلت نماید. وای بر غفلت زده ای که عمرش بر ضد او گواهی دهد، روزگار او را به شقاوت و پستی کشاند. از خدا می خواهیم که ما وشما را در برابر نعمت ها مغرور نسازد، و چیزی ما را از اطاعت پروردگار باز ندارد، و پس از فرارسیدن مرگ دچار پشیمانی و اندوه نگرداند. 1.با نام او و یاد او که بی شک در تمام لحظه های زندگی آرامش بخش قلب هاست آغاز می کنم: بسم الله الرحمن الرحیم. به نام خداوند بخشنده ی مهربان رب اشرح لی صدری، پروردگارا سینه ام را گشایش ده و یسّر لی امری، و کارم را بر من آسان فرما. و احلل عقدة مِن لسانی، گره از زبانم بگشای یفقهوا قولی، تا سخنم را بفهمند. 2.مقدمه: علی بن ابی طالب (ع) از شخصیت هایی است که مخصوص زمان معینی نمی باشد. او مربوط به تمام زمان هاست.علی شخصیت وکلامی دارد که هرچه زمان بگذرد، نمی تواند آن را کهنه سازد. پس معلوم می شود شخصیت ها بر دو گونه اند: شخصیت های ابدی و پابرجا و شخصیت های موقت و فراموش شدنی. 3.هدف و انگیزه: هدف وانگیزه من از انتخاب موضوع نهج البلاغه به این دلیل بود که از نظر من در جوامع و تمدن امروزی این کتاب ارزشمند که حاوی سخنان گهربار حضرت علی (علیه السلام) است به فراموشی سپرده می شود واین خود انگیزه ای برای انتخاب این مطلب بود. 4.نتایج حاصل از تحقیق: نتیجه می گیریم که دنیا فانی شدنی است و از بین می رود و جهان آخرت جهان جاویدان است و انسان به دنیا تعلق ندارد و گذرگاهی است پس نباید به آن دلبسته شود و مرگ هم مثل پلی است که این دنیا را به جهان آخرت متصل می کند. ما باید از این دنیا توشه واعمال صالح برداریم تا در روز قیامت از ما نگهبانی کند و انسان همیشه باید به یاد مرگ باشد و از آن غافل نشود. نهج البلاغه خود در بردارنده سخنان گرانقدر امیر المومنین علی(ع) می باشد که سید رضی در سال 400 هجری با فکری نورانی و اهدافی بلند به جمع آوری برخی از آثارعلمی آن حضرت همت گماشت و تاکنون ترجمه های گوناگونی به زبان فارسی تحقق پذیرفته است. سید رضی ابتدا خطبه ها، پس از آن نامه ها و سپس کلمات حکمت آمیز جالب آن حضرت را جمع آوری کرده است و به این دلیل نامش را نهج البلاغه گذاشت زیرا این کتاب درهای بلاغت را به روی بیننده می گشاید و خواسته هایش را به او نزدیک می سازد. این کتاب هم مورد نیاز دانشمند وعالم، وهم مورد نیاز دانشجو و متعلم است، و هم خواسته شخص بلیغ و زاهد در آن یافت می شود. نتیجه گیری: 1. دنیا فانی شدنی و از بین رفتنی است وجهان آخرت همان جهان جاویدان است و انسان به دنیا تعلق ندارد به همین دلیل نباید به آن وابسته شود و مرگ مثل پلی است که این دنیا را به جهان آخرت متصل می سازد. 2. ما باید از دنیا توشه و اعمال صالح را با خود برداریم تا در روز قیامت از ما نگهبانی کند و انسان همیشه باید به یاد مرگ باشد چون مرگ پنهان است پس انسان نباید از آن غافل شود و همیشه در حال توبه باشد. حدیث پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلّم): بهترین اعمال خداشناسی است زیرا با وجود علم و معرفت عمل، کم یا زیاد تو را سود می بخشد اما با وجود نادانی نسبت به خدا عمل نه اندکش نه زیادش تو را سود می بخشد. رسول اکرم(صلی الله علیه و آله وسلّم): اخلاقتان را نیکو کنید و با همسایگان خود مهربان باشید و زنان را گرامی بدارید تا بی حساب وارد بهشت شوید. پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلّم) : مومن بسیار راستگو و نیکوکار است. امام علی (علیه السلام): در برابر دنیا که گرفتاری های آن مانند خواب های پریشان شب می گذرد شکیبا باش. پیشنهاد های عملی 1.در کتاب های دینی به جای موضوعاتی که هر ساله به طور مکرر تکرار می شود از کتاب بزرگی همچون نهج البلاغه استفاده شود چون مطمئنا با استقبال بیشتری روبه رو می شود. هم چنین دانش آموزان چیزهای مفیدتری فرا می گیرند. 2. در مدرسه و نه فقط و فقط در مدرسه بلکه در محیط های اجتماعی دیگر بزرگان به دستورات نهج البلاغه بپردازند و برای امور مختلف از آن استفاده کنند.

:: موضوعات مرتبط: نهج البلاغه , ,
:: بازدید از این مطلب : 795
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 20 ارديبهشت 1393 | نظرات ()

صفحه قبل 1 صفحه بعد